هو الحق

 

 
    حکیمانه حکایت نیایش

سایر وب  نامه ها

 

آمیزگارى با مردمان ایمنى است از گزند آنان . [نهج البلاغه]

هدیه پروردگارشنبه 87 مرداد 12 - ساعت 1:16 عصرنویسنده: یا حق

خدا منو توی زمین کاشت .
بعد به من آب داد ، ازم مراقبت کرد ، به من محبت کرد .
من جوونه زدم . رشد کردم . بزرگ شدم . سر از خاک در آوردم .
خدا هم چنان به من محبت می کرد ... خدا برای من کافی بود ،
ولی کس دیگه ای رو هم آفرید که از من مراقبت کنه .
آخه من خیلی مهم بودم ، خدا خیلی منو دوست داشت ...
اون یه آدم بود . خدا همه چیز و بهش یاد داد ، اینکه چطوری به من آب بده ،
چطوری مراقبم باشه ... خدا گفت : من دورادور مواظبشم ... مبادا بی آب بمونه ،
مبادا خشک بشه ، مبادا زرد و پژمرده بشه ... آدم قبول کرد .
کارش رو شروع کرد . اوایل خوب ازم مراقبت می کرد .
حرف خدا رو گوش می کرد ، ولی ...
آدم فراموشکار بود ، بازیگوش بود : حرفای خدا رو یادش می رفت ،
گاهی وقتا هم سختش بود ، تنبلی می کرد ...
خدا دورادور مواظب من بود ، منو می دید . می دید که دارم خشک می شم ...
آدم رو هم می دید ، می دید که حواسش به من نیست ...
تو چشماش زل می زد ، ولی آدم اونو نمی دید !
من صداش می کردم : آدم ! حواست کجاست ؟!!
خدا داره تو رو نگاه می کنه ! ... صدای من به گوشش نمی رسید ،
من ضعیف شده بودم ...
سالهای سال گذشت . آدم پیر شد . من خشک شدم .
خدا حواسش به ما بود ، مواظب بود که ما نمیریم ... بعد وقتش رسید ... آدم مرد .
وقت تنبیه بود ، آدم باید تنبیه می شد ، آخه من مهم بودم ، آدم باید اینو می فهمید .
ولی آدم نفهمید ... نفهمید که اگه به من آب می داد ،
اگه مراقبم بود ، من بزرگ می شدم ، درخت می شدم ،
باغ می شدم ، میوه می دادم ، سایه سارش بودم ...
من هدیه ی خدا بودم ، آدم اینو نفهمید ...
من روحش بودم ... روحی که خشکید ...

پنج شنبه 103 اردیبهشت 20

برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
رایانه‌ی شما می‌باشد.

d خانه c

 RSS 
 Atom 

d شناسنامه c

d ایمیل c

کل بازدیدها:33847
بازدید امروز:74
بازدید دیروز:23


درباره خودم

هو الحق
یا حق
خدایا دردمندم...روحم از شدت درد می سوزد، قلبم می جوشد،احساسم شعله می کشد و بند بند وجودم از شدت درد صیحه می زند... خسته شده ام، پیر شده ام، دلشکسته ام، نا امیدم، دیگر آرزویی ندارم... احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می کنم، فقط می خواهم با خدای خودم تنها باشم... خدایا دلم برایت تنگ است... من دیگر کاری برای انجام دادن ندارم، گلها را آب داده ام ، چمدانم را هم بسته ام...


لوگوی وبلاگ


وضعیت من در یاهو

آوای آشنا



پنج شنبه 103 اردیبهشت 20
برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
رایانه‌ی شما می‌باشد.

d خانه c

 RSS 
 Atom 

d شناسنامه c

d ایمیل c

کل بازدیدها:33847
بازدید امروز:74
بازدید دیروز:23


درباره خودم

هو الحق
یا حق
خدایا دردمندم...روحم از شدت درد می سوزد، قلبم می جوشد،احساسم شعله می کشد و بند بند وجودم از شدت درد صیحه می زند... خسته شده ام، پیر شده ام، دلشکسته ام، نا امیدم، دیگر آرزویی ندارم... احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می کنم، فقط می خواهم با خدای خودم تنها باشم... خدایا دلم برایت تنگ است... من دیگر کاری برای انجام دادن ندارم، گلها را آب داده ام ، چمدانم را هم بسته ام...


لوگوی وبلاگ


وضعیت من در یاهو

آوای آشنا